شهیدی که همه را توصیه به صبر زینبی میکرد
شهید صالحی در سال ۱۳۴۵ در خانواده ای مستضعف و متدین در روستای ایدنک چشم به جهان گشود وی تحصیلات خود را تا سطح دبیرستان ادامه داد و وارد انجمن اسلامی دبیرستان شد .
بسمالله الرحمن الرحیم
حضور محترم برادر منصور صالحی سلام عرض میکنم. ضمن عرض سلام، سلام و سلامتی شما را از درگاه ایزد یکتا خواهان و خواستاریم و امیدواریم که همیشه در کمال عین و عافیت بوده باشید باری عرض میگردد اگر احوالپرسی اینجانب قاسم صالحی را خواسته باشید الحمدلله سلامتی برقرار است برادر جان من حدود ۲ نامه نوشتم؛ ولی متأسفانه جوابی ندیدن و من همانطور که در نامه قبل نوشتم که نمیدانم رسید یا نه هر لحظه آماده خواندن اسمم در نامه دارها هستم برادر جان از کارت در جبهه برایمان بفرستید که ما خیلی در فکر هستیم. مادربزرگ – پدربزرگ – پریجان – کلثوم – زینب – که همگی حاضرند سلام میرسانند و مخصوصاً مادر و پدربزرگ که خیلی بینهایت به تو سلام میرسانند سلام ما را به یکیک رزمندگان اسلام بخصوص برادران فتحی – صفدری – عزیز – مجیدی – برسانید و به آنها نوید دهید که پیروزی نزدیک است و به آنها نوید دهید که در کربلا با هم دیدار خواهیم کرد به امید دیدار والسلام علی منتبع الهدی
برادر حقیر شما قاسم صالحی
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت پدر بزرگوار و محترم اسماعیل صالحی سلام گرمم بر شما باد. با نام خداوند تبارکوتعالی و با سلام و درود بر امام عزیزمان خمینی کبیر و با درود بر شهدای انقلاب اسلامی ایران و با سلام بر شما پدر گرامی و مادر و پدربزرگ عزیزم و خواهران عزیز و برادر کوچکم و با سلام بر تمام اقوامشان و با سلام بر تمامی ملت رزمنده ایران بخصوص همشهریان گرامیم باری عرض میگردد.
پدر جان اگر در جویای احوالپرسی اینجانب قاسم صالحی بوده باشید الحمدلله تبارکوتعالی صحت و سلامتی برقرار است پدر جان و مادر عزیز و خواهر و برادرم امیدوارم در این ایام هیچگونه ناراحتی بر چهره مبارکتان رخ ندهد و هیچگونه ناراحتی در اثر من نداشته باشید من حال در خوابگاه خود نشستهام و ساعت 9می باشد برادرانمان هم دارند سینه میزنند؛ چون برنامه ماست پس امیدوارم که همیشه در زیر سایه امام عصر (عج) و نایب بر حقش بوده باشید و در زندگیتان هیچگونه مشکلی پیش نیاید.
پدر جان و همچنین تو ای مادر نباید شما در فکر باشید؛ چون من که همچون دیگر رزمندگان دارم آموزش میبینم تا بر علیه کفر جهانی و ابرجنایتکاران بجنگیم مادر و پدر من وظیفه شرعی خود دانستم که باید از اسلام و مسلمین بجنگم و نیز تو ای خواهر تو هم همچون مادر باید در فکر نباشید همانطور که زینب (س) موقعی که برادرش میخواست به جنگ رود وی را با شوروشوق همراهی و بدرقه کرد ما که از امام حسین (ع) بالاتر نیستیم باید تنها همانند رسالت اسلامی که اخلاق اسلامی است و رسالت انبیا تا میتوانید بین مسلمین گسترش دهید.
نیز تو ای برادر کوچک و عزیز من که حالا دور از تو هستم پس از تو خواهش میکنم که درست را بخوانی و کمتر بازیگوشی کنی؛ چون خداوند انسان بی عار و بیکار را دوست ندارد و اگر بخواهی مسلمان باشی این خواهش را از برادرت بشنو و پدربزرگ تو هم باید صبر داشته باشید همانطور که قرآن میفرماید عندالله مع صابرین خداوند صابران را دوست دارد و علاوه بر این میتوانی با صبرت کمر دشمن را خم کرده و اسلام را به پیروزی برسانی؛ چون اگر شما در فکر باشید ما هم خیلی در فکر هستیم و به جبهه توجه نداریم برادران – محمدرضا – محمدعلی زارعی – گل محمد آب در جگر – خداخداست صادقی – کرم الله هاشمی – نعمتالله در تاج عبدالرسول در تاج و دیگر برادران حاضرند سلام میرسانند – و از قول من به تمام برادران ایدنکی سلام برسانید و بگوئید که از من مغفرت کنند سلامم را به هر یک از همکلاسیهایم که دیدید برسانید امیدوارم که پندهایی که شما را کردم در گوش فروبرده و به خط اسلام ادامه دهید.
راهش پر رهرو باد