گچساران و باشتویژه خبری

نقش‌آفرینی دانشجوی گچسارانی در طراحی برد«موشک سام»

شهید عبدالکریم آقایی وندا در بخشی از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: من رفتم به‌سوی سرنوشتی که خود انتخاب کرده‌ام، اگر در این راه فدای هدفم شدم هیچ باکی نیست.

به گزارش پایگاه خبری قطب خبر، دانشجوی شهيد عبدالكريم آقايی وندا،‌ سربازی بود كه در هر دو سنگر به‌فرمان امام و پيشوای خود حضور پيدا كرد. وی در 7 خردادماه 1342 به دنيا آمد و در سن 6 سالگی با ورود به دبستان گام‌های استوار خود را با محيط مدرسه آشنا كرد و نشان داد كه در اين زمينه دانش‌آموزی كوشا و تیزهوش است.

فعالیت‌ها

عبدالكريم در سال 1360 موفق به اخذ ديپلم رياضی و فيزيک شد و به‌عنوان كادر رسمی به سپاه پاسداران ورود پيدا كرد. در بخش عقیدتی سیاسی به‌عنوان مربی به فعالیت مشغول شد و بارها جهت آموزش قرآن و احکام به رزمندگان اسلام، عازم جبهه حق علیه باطل شد.

ماجرای خوابِ عجیب!

عبدالکریم پس از سه سال سپاه را موقت ترک و خود را برای ورود به دانشگاه آماده نمود. عزم خود را برای شركت در كنكور و قبولی در رشته فنی و مهندسی جزم كرده بود و توانست با كسب رتبه 33 كنكور سرا سری دانشجوی رشته مكانيک دانشگاه صنعتی شريف شود. عبدالكريم آقايي وندا پس از اخذ ديپلم تا سال 62 اصلاً در فكر و خيال ورود به دانشگاه نبود اما یک‌باره سپاه را موقتاً رها و خود را برای ورود به دانشگاه آماده كرد. وقتی خانواده متوجه اين تغيير رفتار عبدالكريم شدند در كمال تعجب جويای علت آن شدند و پاسخی عجيب دريافت كردند. حتماً بايد به دانشگاه بروم. حتم دارم كه قبول می‌شوم. رشته صنعتی! پس بايد تمام تلاشم را بكنم كه در اين رشته قبول شوم. تو كه تا الآن به دانشگاه فكر نمی‌کردی. چه شده یک‌باره چسبيدي به درس و كتاب كه به دانشگاه بروی. از كجا معلوم كه در اين رشته قبول شوی؟ خوابي ديدم كه بايد حتم بروم دانشگاه و می‌دانم كه قبول می‌شوم!

 عبدالكريم باوجود اصرار خانواده از بيان خواب خودداری می‌کرد؛ اما پافشاری اهل خانواده او را تسليم كرد و گفت: شبي در خواب ديدم كه رهبر عزيزمان امام خمينی آمد و به من گفت بلند شو. بلند شو و برو درس صنعتی بخوان. از خواب كه بيدار شدم و با پرس‌وجو جهت رفع تردیدی كه در کلمه صنعتی داشتم و به خاطر درک صحیح مراد نظر امام،‌ به اين نتيجه رسيدم كه رشته مکانیک يک دانشگاه صنعتی را انتخاب نمايم و اين خواب توان و اراده مرا برای درس خواندن مضاعف كرد و تصميم را جدي گرفته‌ام.

 دانشجوي مكانيک دانشگاه صنعتی شريف پس از اتمام نيم سال نخست تحصيلی به منزل بازگشت و اين بازگشت با عمليات والفجر 8 تقارن پيدا كرد. دررفتن به جبهه و دانشگاه مردد مانده بود. تصميمش را گرفته بود. دانشجوی دانشگاه صنعتی شريف است و در جبهه‌ها حضور پيدا می‌کند. همزمان با نبرد در جبهه و يا بعد از انجام تكليف در اين سنگر، ‌در سنگر دانشگاه نيز نقش‌آفرینی خواهد كرد.

دانشجوی مبارز

شايد می‌خواست ثابت كند كه جنگ و دفاع از ميهن را با چشمانی باز انتخاب می‌کند باوجوداینکه دانشجوی بهترين رشته و در بهترين دانشگاه كشور است و خیلی‌ها آرزوی رفتن به اين دانشگاه رادارند. آری خواست ثابت كند كه دفاع از وطن، دين، كيان و اعتقادات در اين برهه زمانی بر هر دانشجوی پيرو خط امام و ولايتی واجب است. خواست ثابت كند كه از ورود به بهترين دانشگاه عاجز نيستيم اما تكليف چيز ديگری را بر دوش ما گذاشته است؛ و می‌خواست بگويد چشمانم از هميشه بازتر شده است. تقابل دنيا و مدری و پست را با خاک و خون و تفنگ می‌بینیم اما با چشم و فكر و اندیشه‌ای آگاه آنچه امام و ولی مان و آنچه عقيده و غيرتمان فرمان می‌دهد انتخاب می‌کنیم.تصميمش را گرفت. تكليف بر رفتن به دانشگاه جبهه بود. عزمش را براي انجام تكليف جزم كرد و 25 اسفندماه 64 همراه با كاروان راهيان كربلا به جبهه نبرد حق عليه باطل گرويد.

شهادت

به منطقه عملياتي هورالعظيم (شط علی) اعزام شد و در جبهه‌ها ماند تا مدرک دانشگاهی‌اش را بارنگ سرخ مهر كردند. فارغ‌التحصیل دانشگاه شریف. 11 بهمن 1365 يک روز پيش از سالروز ورود تاريخي امام به ميهن؛ ‌يعني اماما از تو به يک اشارت از ما به سر دويدن. در خرداد شكفت تا در بهمن پرواز كند. مثل خيلی ديگر از اين شکفتن‌ها و پرواز کردن‌ها. شهید عبدالکریم آقایی وندا در طراحی برد موشک سام و موشک كرم ابريشم نيز نقش‌آفرینی کرده بود. در قسمتی از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد:  من رفتم به‌سوی سرنوشتی که خود انتخاب کرده‌ام، اگر در این راه فدای هدفم شدم هیچ باکی نیست، پس اگر رفتم و بازنگشتم بر من تأسف نخورید بلکه برایم دعا کنید که برادر به دعای بردار خود سخت محتاج است. پس ما را در نمازهایتان، در نماز شب‌هایتان و در عبادتتان فراموش نکنید؛ و این‌گونه بود انتخاب فرزندان ولايت با چشماني باز.

 وصیت‌نامه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شهادت می‌دهم که لااله الا الله و محمدا رسول‌الله و علی ولی‌الله.

این متن وصیت‌نامه‌ی این بنده‌ی سراپا گناه‌آلود به برادران مسلمان و مؤمن خودم هست. رسم بر این است که کسی که به سفری می‌رود سفارش‌ها خود را به بازماندگانش بنماید، چون‌که معلوم نیست در آنچه بر سر فرد می‌آید. ما هم هدفی را انتخاب کرده‌ایم که ان‌شاءالله خالصانه برای خدا باشد و به‌سوی آن می‌رویم.

انتهای سفر معلوم است، «شهادت»؛ ولی معلوم نیست که بر سر ما چه می‌آید که ‌آیا خداوند این بنده‌ی روسیاه گناهکار را به درگاه خود می‌پذیرد یا نه و آیا ما لیاقت آن راداریم یا نه و شاید هم در این سفر پرمخاطره عضوی از اعضای ما لیاقت پیدا کند و درراه خداوند تبارک‌وتعالی قربانی شود؛ که‌ای‌کاش ما لیاقت آن را داشته باشیم و شاید که ‌این بنده آن‌قدر گنه‌کار باشد که حتی لیاقت زخمی شدن هم نداشته باشد. به‌هرحال خود را می‌سپاریم به خداوند تبارک‌وتعالی و رهسپار می‌شویم و این را بدانیم که زندگی سفر کردن است و غیر از سفر چیزی نیست. سفر از نقص به‌سوی کمال و ای‌کاش که ما به کمال واقعی برسیم.

برگردیم به اصل موضوع که سخن به درازا کشید. ای برادران من، رفتم به‌سوی سرنوشتی که خود انتخاب کرده‌ام، اگر در این راه فدای هدفم شدم هیچ باکی نیست. پس اگر بازنگشتم بر من تأسف مخورید بلکه برایم دعا کنید که برادر به دعای برادر خود سخت محتاج است. پس ما را در نمازهایتان، در نماز شب‌هایتان، در عبادتتان فراموش نکنید.ای برادران من عازمم پس بگذارید قبل از رفتن سفارش‌هایم را به شما برادران عزیز بکنم. من با شما بیش از شش هفت ماه نیست که آشنا شدم. شمارا خیلی صمیمی یافتم.

برادران، برادر بر برادر حقی دارد که واجب است ادای آن. حق برادر بر برادر، آن است که در غم او و شادی او شریک باشد؛ پشتیبان و تکیه‌گاه برادرش باشد، برادرش به داشتن او افتخار کند. ولی ای حیف که ما برادرمان را دشمن خود پنداشتیم، به او فحش و ناسزا گفتیم، پشت سر او غیبت کردیم، به او سوءظن بردیم و به این عمل خودمان افتخار کردیم. به برادرمان مانند یک دشمن نگریستیم، او را به مسخره گرفتیم و سخت در اشتباه بودیم و نفهمیدیم، جهالتمان ما را کور کرد، ما را کر کرد جهالتمان؛ و غرورمان چشم و دلمان را کور کرد و واقعیت را ندیدیم. … خداوندا ما را ببخشای بر این جهالتمان، ببخشای ما را بر این غرورمان.

خداوندا من نمی‌دانم که‌ای کلمات را چگونه بر زبانم جاری کنم. … ای برادران بیایید از کارهای گذشته توبه کنیم. از برادرانمان معذرت‌خواهی کنیم که‌ای دنیا چند صباحی دیگر پابرجا نیست و این دنیا باقی نیست که دل‌خوش به آن کنیم. ای برادران شمارا به خون شهیدان، شمارا به دست‌ها و پاهای بریده‌ی معلولین، شمارا به امام زمان قسم می‌دهم که بیدار شوید از این خواب غفلت، بیدار شوید، خدا را به یاد بیاورید این‌قدر خود را به خواب نزنید.

ببینید که دیگر وقتی نمانده، قیام کنید علیه خودتان که مرگ نزدیک است. به اسلام روی‌آورید که دین حق است. ای برادران اگر درک می‌کنید و اگر پشیمان شدید از کارهایتان بر خود بگریید که در قبولی توبه گریه است. گریه کنید بر خودتان که شاید این اشک‌هایتان آتش جهنم را بر شما سرد گرداند. گریه کنید که شاید به سبب یک مویه وارد بهشت شوید. بگریید که شاید عشق خداوند و نور ایمان در دلتان روشن شود.

از اینکه وقتتان را گرفتم معذرت می‌خواهم. من که وجودم مثمر ثمر نبود، شاید این وصیت‌نامه اثری بگذارد. به هر صورت در این آخرین لحظات از شما تقاضای عفو و بخشش دارم. ای برادران برایم دعا کنید، دعا کنید که خداوند ما را به راه راست هدایت کند. در این آخر بازهم می‌گویم کاری نکنید که امام زمان از ما ناراحت شود کم با گناهان خودمان تن امام زمان را ریش‌ریش کنیم کم پیامبر را از خودمان برنجانیم، کم ائمه را برنجانیم. در پایان از شما التماس دعا دارم که خداوند به دعای برادر انسان بر انسان رحم می‌کند.

گر در طلب گوهر کانی، کانی گر زنده به بوی وصل جانی، جانی

فی‌الجمله حدیث مطلق از من بشنو هر چیز که در جستن آنی، آنی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا