بنام او که عرشش باقطره هاى اشک یتیمان بلرزه در آید
شهید اشکوه در شهر قدیم دهدشت چشم به دنیا گشود. با هزاران بدبختی و مصیبت در سن 6 سالگی پا به مدرسه گذاشت و تا سال اول دبیرستان درس خواند و بعد از مدتی به جبهه رفت و در پد خندق به شهادت رسید.
به گزارش پایگاه خبری قطب خبر، شهید اشکوه در شهر قدیم دهدشت چشم به دنیا گشود. با هزاران بدبختی و مصیبت در سن 6 سالگی پا به مدرسه گذاشت و تا سال اول دبیرستان درس خواند و بعد از مدتی به جبهه رفت و در پد خندق به شهادت رسید.
نام شهید: رحمت الله
نام پدر: اردشیر
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: دهدشت
تاریخ شهادت:67/4/4
محل شهادت: جزیره مجنون
زیارتگاه : گلزار شهدای دهدشت
زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید اشکوه در شهر قدیم دهدشت چشم به دنیا گشود. با هزاران بدبختی و مصیبت در سن 6 سالگی پا به مدرسه گذاشت و تا سال اول دبیرستان درس خواند و بعد از مدتی به جبهه رفت و در پد خندق به شهادت رسید و حدود 5 سال هیچ اثری از ایشان به ما نرسید و مفقودالاثر بود و بعد از 5 سال جنازه ایشان بدست خانواده رسید از همان اوایل شهادت قبری برای ایشان در کنار شهدا ساختند و کیف و لباس های ایشان را در آن قرار دادند .
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
والذین کفرو و کذبوا بایاتنا فاولئک لهم عذاب هین ، والذین هاجروا فى سبیل الله ثم قتلوا و ما توالیرزقهم الله رزقنا حسنا و ان الله لهو خیر الرازقین .
و آنان که کافر شده و تکذیب آیات خدا را کردند آنها را عذاب خوارى و ذلت است و آنانکه در راه رضاى خدا از وطن هجرت کردند و در این راه کشته شدند یا مرگشان فرا رسید البته خدا رزق و روزى نیکوئى (دربهشت ابد) نصیبشان گرداند که همان خدا بهترین روزى دهندگان است .
بنام او که عرشش بقطر هاى اشک یتیمان بلرزه در آید
و بیاد آنکه عشقش به تیشهاى قلب عاشقان بیفزاید .
شکر خداى را که توفیق یافتم در راه مبارزه حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را حسین و یارانش و تمامى رزمندگان اسلام از صدر تا کنون پروانه وار دور آن گشتند ، من هم آنرا بازیابم . بعضى شهادت را بنام الله و به یاد حسین شهید و شهداى کربلا وکربلاهاى ایران با سلام بر مهدى موعود .
الله عزوجل و حلاله مى فرماید : هرگاه هرچه از شما بگیریم اولا یا مثل آن یا بهتر از آن را به شما مى دهم ثانیا همانا این گرفتنها و دادنها براى امتحان شماست . شهادتها و مرگها انسان را تحت تأثیر قرار مى دهد که بسیار بسیار باید به فکر رفتن بود تا کنون هر چه به فکر مرگ بودیم اکنون باید آنرا در لحظات عمر خود خوب کنیم و همیشه به یاد مرگ باشیم . الهى این بدن من مملوک توست ، ملک توست ، انشاءالله که عبد توست ، با آن هر طورى که مى خواهى معامله کن ، اگر مى خواهى آنرا بسوزان اگر مى خواهى آنرا تکه تکه کنى ، تکه تکه کن ، اگر میخواهى آنرا بى سر کنى ، چنین کن اگر مى خواهى این پیکر را مانندبدنمولایم حضرت ابا عبدالله لگد مال ستوران شود چنین کن و اگر مى خواهى مانند عباس عموى تشنگان حسین ، بدنم را بى دست و پا کنى چنین کن . اما ازتو تقاضائى دارم تو را به عزت زجه هاى مرضیه با این بدن عاصى قهر مکن ، چرا که اگر بدانم تو از عذابم لذات مى برى بسم الله ، اگر بدانم تو با دیدن بدن سوخته ام شاد مى شوى بسم الله ، اگر بدانم تو با دیدن بدن بى سرم خرسند مى شوى بسم الله .
کور باد آن چشمى که غیر تو را ببیند و براى غیر تو ببندد ، کرباد آن گوشى که غیر کلام تو بشنود و براى غیر تو بشنود ، بریده باد آن دستى که براى غیر تو حرکت کند ، قطع باد آن پائى که براى غیر تو برود ، مهر باد برآن قلبى که منزلگه غیر تو باشد ، قلبى که تو عنایت کردى و آن را حرام الله خواندى ، قلبى که حرم تو است اگر اجنبى (غیرتو) راه دهد ، ختم شود.
خدایا تو را سپاس که دستم را گرفتى و به طرف خود کشاندى ، خدایا تو را گرنش که به پایم خلخال زدى و به سوى خود رهنمون نمودى ، خدایا تو را حمد و ستایش که به چشم گفتى که غیر تو را نبیند ، خدایا تو را شکر که به گوشم فرمان دادى که کلام غیر تو را نشنود ، خدایا تو را تعظیم که به قلبم امر فرمودى این جاى من است غیر مرا راه نده ، و در یک کلام اى معبودم و معشوق من اى هم دست پا و گوش و چشم و عقل و قلب من تورا سجده که مرا خریدى ، براستى تو را سجده که مرا خریدى . اى حضرت دوست یک کلام را شاید بتوانم به جرأت ، البته به جرأتى که آن را هم تو دادى ، بیان کنم که هیچ چیز را خود نتوانستم بشناسم الا آنکه تو آن را به من شناساندى اگر سیل برکات تو نبود هرگز و هرگز هیچ چیز را نمى شناختم و در واقع من نمى توانستم بشناسم از خود تو گرفته تا پیامبران راستینیت زمان ما حضرت روح الله الموسوى الخمینى روحى له الفدا و از آنها گرفته تا خود تو یا اول الاولین و یا آخرالاخرین . آیا کسى که به خود اجازه مى دهد که با چشم خود ببیند که جنایتکاران و متجاوزان دست به سوى اسلامش ، شرفش ، کشورش، دراز کرده و قصد نابودى آنرا داشته باشند و سکوت اختیار کند من اکنون مى روم که با خدایم ملاقات کنم مى روم تا آتشى را که در درونم مشتعل شده خاموش نمایم و اکنون بسوى سنگر خالى همرزمم به سوى لانه با صفاى جبهه جنگ پرواز مى کنم تا دشمن بداندهیچگاه خالى نمى ماند و اما جا دارد که از رهبرمان ، اماممان حجت عصرمان خمینى بت شکن قدردانى کنیم که ما را از سیاه چالها و گردابهاى روزگار که به سوى پرتگاهى روانه بودیم نجات داد و هادى و راهنماى ما شد و تو اى دوستم هم رزمم تو بهتر مى دانى که این انقلاب به چه نحوى به پیروزى رسید با کشته شدن على اکبرها على اصغرها حبیبن مظاهرها و هزاران هزار شهید از صد راسلام تا کنون . نکند خداى ناکرده بى تفاوت بنشینى و دنیا را بر آخرت ترجیح دهى و هیچ حزن و اندوهى به خود راه نده که ما پیروزیم . پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهران گرامى شما را به آن چیزى وصیت مى کنم که على ابیطالب (ع) هنگام شهادت چنین وصیت نمود (اوصیکم عبادالله به تقوى الله و نظم امرکم ) تقواى خدا را پیشه کنید تا خیلى از حجابها از پیش چشم شما برداشته شود .
پدر و مادرم نمى دانم چگونه از شما تشکر کنم ، مرا حلال کنید و خوشحال باشید فرزندتان در راه اسلام از دست دادید مادرم در جهان آخرت تو نزد بانوى صدر اسلام فاطمه زهرا روسفید خواهى بود و حضرت زهرا از تو گله اى ندارد با توجه به آیاتى که در اول وصیت نامه خود نوشتم آرزوى دیرینه خود را تقریبا برآورده مى بینم از تمامى بازماندگان عزیز خودمى خواهم که اولا التماس دعا را فراموش نکنید ، ثانیا از یکایک آنها طلب عفو دارم و نکته اى که لازم مى دانم تذکر دهم این است که من این راه را با شناخت کامل انتخاب کردم وهیچ زور و اجبارى در انتخاب این راه در کار نبوده است لذا تقاضا دارم از همه عزیزان که اولا بعد از شهادت من کسى را مسئول ندانند و ثالثا براى من گریه نکنند چرا که من فداى اسلام و امام و انقلاب شده ام و لذا نباید براى کسى که فدائى این چیزهاى ارزشمند شده گریست و از طرفى دشمن پوسیده مان از گریه شما شاد مى گردد از تمامى دوستان و عزیزان مخصوصا پدر و مادرو خواهران و برادرانم خواهشمندم مرا ببخشید و چنانچه از من نسبت به شما رنج و ناراحتى رسیده است آن را به بزرگوارى خودتان ببخشید .
بارالها قدرتى به من عنایت کن و لطفى بفرما تا در آخرین لحظات عمرم جانم نثار اسلام نمایم
جاءالحق و ذهق الباطل ان الباطل کان ذهوقا
باطل رفتنى است و هرکز فریب گولهاى دنیا را نخورید چرا که از آن اوییم و به سوى او باز میگردیم
انا لله و انا الیه راجعون
یا بن الحسن یا بن الحسن یابن الحسن
دلم میخواهد در آخرین دم این نواى دل انگیز را بخوانم وامیدوارم روى همچو ماهش را ببینم .
حسین جان حسین جان حسین جان
پیرو زباد اسلام و نابود باد دشمنان اسلام و قرآن