نگاهی مختصر به پدیده اجتماعی کودکهمسری در ایران
کودکهمسری پدیدهای نامآشنا در سطح جهان است که از دیرباز وجود داشته و دارد. پدیده کودکهمسری مصداق بارز نقض حقوق کودکان و نمونهای از خشونتهای جنسیتی علیه کودکان است که امروزه هم در سطح جهان بنا بر دلایل مختلفی این پدیده در حال افزایش است. بر اساس مفاد پیماننامه جهانی حقوق کودک، کودک به کسی گفته میشود که سن او کمتر از ۱۸ سال باشد. در ایران هم کودک به فردی گفته میشود که به سن بلوغ نرسیده باشد؛ سن بلوغ در ایران مطابق تبصره ماده 1210 قانون مدنی برای دختران 9 سال تمام قمری و برای پسران 15 سال تمام قمری تعیین شده است.
به زبان خیلی ساده و عامیانه هم در عرف جامعه ما ازدواج یک دختر 10 تا 14ساله را با پسری که سن او بین 25 تا 35 سال یا بالاتر است، کودکهمسری میگویند. البته در تعریف جامعتر کودکهمسری باید بگویم که اصولا ازدواج افراد زیر 18 سال را میتوانیم تحت شرایطی کودکهمسری تلقی کنیم. این را باید بدانیم که کودکان از آسیبپذیرترین گروههای اجتماع هستند و خطر تعرض افراد گوناگون در خانواده یا جامعه همواره آنها را تهدید میکند که یکی از خطرات بالقوه در مورد کودکان، کودکآزاری است که متأسفانه پدیده کودکآزاری با پدیده کودکهمسری بعضا رابطه متقابل و تنگاتنگی دارد.
درخصوص پدیده کودکهمسری باید این نکته را بگویم که این پدیده اجتماعی سلامت جسمی و روحی کودکانی را که به ناچار قربانی کودکهمسری شدهاند، بهشدت به خطر میاندازد؛ این مسئله برای آینده جامعه ما هم بسیار نگرانکننده است. در کمال ناباوری باید بگویم امروزه شاهد روند افزایشی پدیده اجتماعی کودکهمسری در کشور عزیزمان ایران هستیم که اگر بخواهیم از این پدیده اجتماعی پر از آسیب در کشور جلوگیری کنیم، باید همه افراد جامعه تلاش کنیم و برای کاهش این پدیده ابتدا یک قانون خاص با ضمانت اجرای بالا تصویب کنیم و پس از آن با فرهنگسازی و آگاهیرسانی به کاهش این پدیده کمک کنیم.
افزایش پدیده کودکهمسری دلایل مختلفی دارد که باید بگویم برخی از خانوادهها بهخصوص خانوادههایی که در مناطق محروم یا شهرهای کوچک زندگی میکنند، به دلیل فقر مالی و بحرانهای فرهنگی، اجتماعی، سنتی و خانوادگی به اجبار روزگار از اینگونه ازدواجها حمایت میکنند و کودکان خود را در سنین پایین و حتی در برخی از موارد قبل از رسیدن به بلوغ جسمی، جنسی، عقلی، عاطفی و… به ازدواج اجباری با افرادی که سن بالایی دارند و بعضا هم دارای تمکن مالی خوبی نسبت به خانواده آن دختر هستند، درمیآورند. این مسئله بعضا سبب افزایش پدیدههای اجتماعی دیگر مثل طلاق، فرار از خانه، سقط جنین، ازدواج سفید، تنفروشی، اعتیاد و… میشود.
به عنوان یک محقق در علم حقوق معتقدم باید از آسیبهای شدیدی که پدیدههای اجتماعی، بهخصوص پدیده کودکهمسری دارد برای آگاهی مردم بیشتر صحبت کنیم تا هموطنان عزیز از آسیبهای روحی و جسمی ازدواجهای ناخواسته و بعضا اجباری آگاه شوند؛ چراکه آگاهی مردم سبب میشود پدیدههای اجتماعی کاهش یابد و اینطور جامعه سالمتری هم خواهیم داشت. قطعا اگر جلوی پدیده کودکهمسری گرفته نشود، ما شاهد افزایش پدیده طلاق و ظهور پدیدههای اجتماعی دیگر همچون پدیده کودکبیوه یا پدیده کودکآزاری در سطح جامعه خواهیم بود.
در کمال تأسف باید بگویم که در اکثر مواردی که خانوادهها از پدیده کودکهمسری حمایت میکنند، به این دلیل است که فرزند آنها به بلوغ جنسی رسیده و میخواهند به این نیاز فرزند خود پاسخ بدهند؛ اما والدین محترم باید بدانند که ازدواج در سنین پایین به خاطر عدم آگاهی کودک از ماهیت زندگی مشترک سبب میشود آنها نتوانند همدیگر را به خوبی درک کنند یا نتوانند نیازهای هم را شناسایی کنند و پاسخ مناسب به نیازهای هم بدهند. بر همین اساس ممکن است به خاطر این عدم آگاهی متحمل فشارهای روحی و روانی زیادی شوند که گاهی این آسیبها اصلا جبرانپذیر نیست.
حفظ آبرو و شرف خانوادگی هم یکی دیگر از علتهایی است که باعث افزایش کودکهمسری در جامعه ما شده است. به طور کلی در جامعه ما ازدواج زودرس به عنوان وسیلهای برای حفاظت دختران از رابطه جنسی قبل یا خارج از ازدواج در نظر گرفته شده است و از طرفی ارزش و جایگاه مادری و همسری در جامعه و عوامل فرهنگی و اجتماعی در تداوم آن نقش دارند و ملاحظات اخلاقی و واژه آبرو در جامعه ما از عوامل مؤثر بر ازدواج کودکان محسوب میشود.
به صراحت میتوانم بگویم که ازدواج کودکان در سنین پایین نوعی تضییع حقوق کودکان و ظلم به آنهاست. متأسفانه صدای این کودکان و اعتراض آنها به گوش هیچکس نمیرسد و آنها مجبورند به چنین تصمیم اشتباهی که از طرف خانواده آنها به اجبار گرفته شده است، تن داده و به سختی زندگی کنند که این مسئله نگاه قانونگذار ما را میطلبد تا با وضع یک قانون جامع و علمی نسبت به منع کودکهمسری اقدام کرده و از این کودکان بیپناه و مظلوم به طور قانونی حمایت ویژهای کند.
در ایران مطابق با ماده 1041 قانون مدنی ازدواج دختران زیر 13 سال و پسران زیر 15 سال با اجازه ولی و تشخیص مصلحت توسط دادگاه امکانپذیر است. از طرفی مطابق قانون حمایت از خانواده مصوب سال 1353 ازدواج کودکان زیر 18 سال ممنوع اعلام شده بود که در کمال ناباوری در سال 1391 با اصلاح قانون حمایت از خانواده این مورد از قانون ما حذف شد و باعث روند افزایشی پدیده کودکهمسری از سال 1391 به بعد شد. یکی از مشکلات اساسی درخصوص کاهش پدیده کودکهمسری در حال حاضر نبود یک قانون خاص علمی است که باعث منع این ازدواجها شود.
یکی از مهمترین دلایلی که به عنوان یک پژوهشگر معتقدم باید پدیده کودکهمسری را منع کرد، آسیبهای جسمی است که این کودکان بر اثر حاملگی در سنین پایین تجربه میکنند؛ چراکه سن یکی از مهمترین عوامل در حاملگیهای پرخطر بوده و به گفته محققان حوزه پزشکی، متوسط سن بارداری نرمال بین 20 تا 35سالگی است و سن زیر 18 سال بارداری پرخطر محسوب شده و ممکن است علاوه بر افزایش خطر مرگ مادر و نوزاد بیماریهای زیادی را ایجاد کند.
از پیامدهای منفی ازدواج کودکان آسیبهای جنسی است که کودکان متحمل میشوند؛ با ازدواج یک کودک او ممکن است در معرض رابطه جنسی اجباری با همسر خود قرار بگیرد و برای او که هنوز از نظر جسمی و جنسی به بلوغ کافی نرسیده این مسئله ممکن است بهشدت به او آسیب روحی و جسمی وارد کند؛ چراکه دختران در سنین پایین بنا بر ضعف بدنی که دارند آسیبپذیرتر هستند و یکی از همین آسیبهای پرخطر ابتلای آنها به ویروس HIV است.
بر همین اساس در صورتی که دختران در سنین پایین ازدواج کنند و متأسفانه همسر آنها آلوده به ویروس HIV یا دیگر بیماریهای مقاربتی مثل ویروس HPV، تبخال تناسلی، سفلیس، زگیل تناسلی، کلامیدیا، هپاتیت B، سوزاک و… باشد، احتمال آلودهشدن دختران با سن پایینتر بیشتر است. در کودکهمسری زوجین به خاطر اختلاف سنی که دارند از نظر توان جسمی و جنسی قطعا با هم برابر نیستند و از نیازهای همدیگر هم اطلاع کافی ندارند که این مسئله سبب میشود آسیبهای زیادی را دختران در سنین پایین متحمل شوند که گاهی این آسیبها اصلا قابل جبران نیست.
کودکهمسری بیشک سلامت روحی کودکان را به مخاطره میاندازد؛ چراکه ازدواج زودهنگام حکم به پایان ناگهانی کودکی داده و با بازداشتن کودکان از رشد فیزیولوژیکی و جسمی لازم برای آمادگی ذهن و جسم و فکرشان برای تبدیلشدن به همسرانی بالغ، والدینی آگاه و در کل شهروندانی کنشگر، آنها را با بیرحمی تمام وارد دنیای بزرگسالی میکند. ازدواج در سنین پایین با مسیر طبیعی رشد تناقض دارد؛ چراکه چنین ازدواجهایی دختران را دچار ضعف کرده و قدرت تصمیمگیری آزاد و استقلال درونی آنها را از بین میبرد.
شکی نیست که شرایط اقتصادی و معیشتی نابسامان از اصلیترین دلایل رواج کودکهمسری در جوامع مختلف ازجمله جامعه ماست. متأسفانه در شرایط بد اقتصادی خانوادههایی که دچار این بحران هستند گاهی اوقات معتقدند ازدواج یکی از فرزندان میتواند به بهبود وضعیت معیشتی آنها کمک کند و بر همین اساس از کودکهمسری استقبال میکنند که این مسئله تلاش مسئولان جهت بهبود وضع معیشتی را میطلبد تا از کودکهمسری کاسته شود. حتی در برخی از موارد مشاهده شده است که ازدواج دختر راهی برای پرداخت بدهی یا حل اختلاف میان والدین آنها و دیگران است که این مسئله بیشک نقض حقوق کودکان و بیعدالتی مطلق درخصوص کودکان قربانی کودکهمسری است.
از دیگر عوامل اصلی گرایش به کودکهمسری اطاعتپذیری بیشتر دختران کمسنوسال از مردان بزرگسال یا تمتع و لذتجویی جنسی بیشتر مردان از طراوت و دوشیزگی دختران است که این بزرگترین آسیب و جدیترین ظلمی است که علیه دختران معصوم و پاک در کودکهمسری انجام میشود. متأسفانه برخی رسمهای قومی و قبیلهای یا عرفهای غلط محل سکونت یا اعتیاد والدین از عوامل ازدواج زودرس کودکان در جامعه ما محسوب میشود.
شاید از نظر برخی افراد با نگاهی سطحی به کودکهمسری این پدیده را دارای پیامدهای مثبتی در جامعه ما بدانند، اما بنده به عنوان یک پژوهشگر علم حقوق پس از تحقیق و پژوهش میدانی و علمی در سطح جامعه معتقدم کودکهمسری پیامد مثبتی ندارد و پیامدهای منفی کودکهمسری بهشدت آسیبهای زیادی را به روح و روان دختران در خانواده و به تبع آن در جامعه وارد میکند که همین عوامل کافی است تا قانونی جهت منع پدیده کودکهمسری تصویب شود تا بیش از این شاهد نقض حقوق کودکان در جامعه نباشیم. ازجمله پیامدهای منفی کودکهمسری در سطح جامعه میتوانم به این موارد اشاره کنم:
1. شیوع افسردگی و اختلالات اضطرابی، 2. وسواس فکری و قاعدگی نامنظم، 3. عدم ثبات شخصیتی و افزایش پدیده طلاق، 4. جدایی از محیط صمیمی خانواده و دوستان، 5. ثبتنشدن ازدواجها و ظهور پدیده کودکبیوه، 6. افزایش خشونت خانگی و کودکآزاری، 7. عدم داشتن هویت مشخص و رشد بیرویه جمعیت پنهان در مناطق حاشیهای، 8. تنفروشی و افزایش کودکان نامشروع، 9. محرومیت از تحصیل، 10. افزایش فرار از خانه و خودکشی، 11. افزایش سقطجنینهای غیرایمن و زیرزمینی، 12. زایمان زودرس و افزایش تولد نوزادان کموزن، 13. فشار زیاد برای بارداری و افزایش سایر بیماریها، 14. بلوغ زودرس و عدم درک نیازهای دختران، 15. زایمان طولانی به همراه خونریزی شدید و خطر مرگ مادر و… .
در پایان باید بگویم با آگاهیدادن صحیح و علمی به مردم از پیامدهای پدیدههای اجتماعی در سطح جامعه میتوانیم باعث کاهش پدیدههای مختلف بشویم؛ چراکه هیچ جامعهای نمیتواند ادعای سلامت کند وقتی خانوادههای آن جامعه به تبع آسیبهای اجتماعی دچار بحران باشند. پس اولین گام در کاهش پدیدههای اجتماعی، آگاهیدادن علمی و فرهنگسازی درست درخصوص عرفهای غلط جامعه و پس از آن حمایتهای قانونی قانونگذار از افراد جامعه است. به امید روزی که شاهد کاهش پدیده منفور کودکهمسری در سطح جهان و کشور عزیزمان ایران باشیم.