گچساران و باشت

حماسه‌ 124دلاور کهگیلویه‌وبویراحمدی؛ پد خندق، مظلومیتی از جنس عاشورا

حماسه پد خندق در آخرین روزهای دفاع مقدس با همه تلخی‌هایش، اما تصویری از مقاومت غرورآفرین فرزندان دیار آریوبرزن در دل جزایر مجنون به‌جا گذاشته است.

به گزارش پایگاه خبری قطب خبر، چهارمین روز از چهارمین ماه سال یادآور رشادت‌هایی است که گردان حضرت رسول (ص) و تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد در پد خندق انجام دادند تا دشمن بعثی متحیر بماند که چگونه یک سپاه از ارتش عراق 16 ساعت مقابل یک گردان زانو می‌زند و نمی‌تواند پیشروی کند.

امروز 4 تیرماه سالروز آن مقاومت و حماسه است، حماسه دژ و پد خندق یکی از روزهای سرخ‌فام دفاع مقدس به‌ویژه برای شیر مردان کهگیلویه و بویراحمدی است که از آن به‌عنوان تابلوی ایستادگی و ولایت مداری رزمندگان شجاع ایران اسلامی یاد می‌شود. در عملیات پد خندق 78 دلاور کهگیلویه و بویراحمد شهید و 87 نفر دیگر نیز مجروح و اسیر شدند که البته با احتساب شهدای روزهای قبل آن 124 نفر از این استان در این منطقه شهید شدند.

عملیات غرورآفرین پد خندق برگ زرین دیگری از افتخارآفرینی رزمندگان دلاور خطه کهگیلویه و بویراحمد است، پس‌ازاینکه دشمن توانست فاو را از رزمندگان ایران اسلامی پس بگیرد اقدام به گرفتن جزایر مجنون شمالی و جنوبی می‌کند جزایری که تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد مسئولیت محافظت از آن‌ها را بر عهده داشت و چون دژهای آبی متعددی داشت به آن پد خندق نیز می‌گفتند.

گردان‌های حضرت رسول (ص)، گردان امام علی (ع) و گردان شهدا در آنجا مستقر بودند و وقتی دشمن برای پس‌گیری آن منطقه حمله کرد بسیاری از تیپ‌ها و لشکرها عقب‌نشینی کردند ولی تیپ 48 فتح جانانه ایستاد و مقاومت کرد. بالگردها و هواپیماهای دشمن مدام محل را زیر آتش‌گرفته و قایق‌های توپ‌دار مجهز به مسلسل به‌اضافه چندین تیپ و لشکر از زمین و دریا تیپ را مورد هجوم قراردادند، در عملیات پد خندق، تیپ 48 فتح به مدت 16 ساعت به مقابله با دشمن بعثی پرداخت که درنهایت با شهادت تعداد زیادی از افراد تیپ و اسارت عده‌ای از آن‌ها، نبرد پایان یافت.

پد خندق رشادت‌های فراوانی را به خود دیده است لکن حماسه‌ای که باعث شد نام پد خندق ماندگار شود مربوط به‌روزهای آخر جنگ است زمانی که عراق به جزایر مجنون حمله و نیروهای زبده خود را برای بازپس‌گیری این منطقه وارد عمل کرد.

شکرالله واهبی زاده از یادگاران 8 سال دفاع مقدس که مسئولیت فرمانده گردان حضرت رسول (ص) تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد را در حماسه پد خندق بر عهده داشتند در این خصوص گفت: با نزدیک شدن به‌روزهای پایانی خردادماه سال 67 ماشین جنگی رژیم بعثی عراق بر حجم تحرکات خود افزود و در همین راستا در 28 خرداد سال 67 و پس‌ازآن دشمن نیروهای خود را در جزایر مجنون تقویت کرد و به‌روشنی و بدون رعایت اصل غافلگیری دشمن قصد داشت تحرکات خود را نشان دهد تا با ایجاد رعب در نیروهای رزمنده ما ضریب موفقیتش را افزایش دهد.

وی افزود: در آن روزها عراق دو هزار نفر نیروی نظامی در نزدیکی شهر بصره مستقر کرده بود تا در کوتاه‌ترین مدت بتواند نیروهای عمل‌کننده‌اش را در جزایر مجنون تقویت و پشتیبانی کندو این تنها عراق نبود که داشت به سراغ ما می‌آمد بلکه 36 کشور شرق و غرب و منطقه که دارای تسلیحات پیشرفته بودند آن روز ارتش عراق را از اول جنگ تا این روز همراهی می‌کردند.

واهبی زاده تصریح کرد: بیشترین حمایت شرق و غرب از عراق در اواخر جنگ بود و این حمایت‌ها به این دلیل بود که می‌خواستند با این حمایت روسیاهی و شکست‌های پی‌درپی صدام و حمایت‌کنندگانش را جبران کنند.

این یادگار 8 سال دفاع مقدس بیان کرد: روز چهارم از ماه چهارم سال 67 یادآور خاطرات مقاومت کم‌نظیر، عاشورایی عاشورائیان گردان حضرت رسول (ص) در پد خندق است سرانجام ارتش عراق با طرح‌ریزی قبلی و شناسایی و شناختی که از منطقه جزایر، کوشک و طلاییه داشت با اجرای آتش سنگین بامداد چهارم تیرماه 67 حمله خود را آغاز کرد.

وی افزود: این آتش سنگین روی خط دفاعی، جاده‌های ارتباطی، مواضع توپخانه‌ها، مقرها و مراکز تجمع نیروهای ما بود و همچنین دشمن به بمباران شیمیایی منطقه که دامنه آن تا حوالی هویزه گستر یافته بود، اقدام کرد.

واهبی زاده گفت: دشمن ساعت سه و 45 دقیقه صبح همان روز عملیات خود را از محورهای جاده خندق – طلاییه و پیچ کوشک آغاز کرد و در محور خندق نیروهای دشمن با تیپ‌های 1، 2 و 3 کماندویی از سپاه ششم وارد عمل شدند.

این رزمنده دوران دفاع مقدس تصریح کرد: گردان حضرت رسول (ص) متشکل از پاسداران رسمی گچساران، یاسوج و دهدشت بود روی جاده خندق مستقر بود، جاده خندق بین جزایر مجنون و شط علی در منطقه هور قرار دارد ارتفاع این جاده (پد خندق) از سطح آب هور 2 الی 3 متر است عرض آن 8 متر و طولش 13 کیلومتر است. در انتهای این جاده که پیشانی جنگ بود دژی داشت که معروف بود به دژ خندق که گنجایش یک گروهان را داشت.

وی اضافه کرد: دشمن در سمت چپ ما از جزایر عبور و در محور طلاییه و کوشک توانست پیشروی کند و تا ساعت 9 صبح یگان‌های خود را به‌جا اهواز خرمشهر کیلومتر 55 برساند و با بستن جاده و زدن چند پل و تخریب قسمتی از راه‌آهن در نقطه مرزی مستقر شوند که در آن عملیات تنها محوری که سقوط نکرد و معادلات دشمن را به هم زد و دشمن را دررسیدن به اهدافش ناکام کرد محور خندق بوده که با مقاومت کم‌نظیر دلاور مردان گردان حضرت رسول (ص) روبرو شد.

واهبی زاده در ادامه بیان کرد: باوجوداینکه ما در یک محاصره کامل به سر می‌بردیم و هیچ امیدی به پشتیبانی نبود ولی دشمن یک‌قدم نتوانست پیشروی کند و ناچار شد از سمت چپ ما را از پشت دور بزند باز با این کار هم موفق نشد و اگر دشمن از طریق جاده خندق در همان ساعات اولیه موفق می‌شد می‌توانست از طریق آن جاده در همان ساعت 8 صبح خود را به اهواز برساند ولی جنگیدن عاشورائیان گران حضرت رسول (ص) باعث شد که دشمن در این محور موفق نشود.

وی ادامه داد: رزمندگان گردان حضرت رسول (ص) تا ساعت دو بعدازظهر باوجود محاصره، گرمای 45 درجه و نبود آب و تشنگی، کمبود مهمات در دو جبهه می‌جنگیدند، جبهه اول مبارزه با نفس اماره و تحمل مقابل سختی‌ها و مشکلات و جبهه دوم جنگ با دشمن هم در آب و هم در زمین و هوا بود، شرایط بسیار سخت و دشوار بود آنجا ظهر عاشورا تداعی می‌شد صحنه‌های خیلی دل‌خراشی که همه‌چیزش مثل ظهر عاشورا شده بود آن‌طرف یزیدیان زمان و این‌طرف حسینیان و عاشورائیان زمان به مصاف هم رفته بودند چراکه امام راحلمان فرمودند جنگ ما تکرار عاشوراست.

فرامرز صالحی، آزاده گچسارانی نیز در خصوص رشادت‌های رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد در پد خندق گفت: مثل امروز روزی در سال ۶۷ بعدازظهر ۱۶ ساعت درگیری مداوم با دو تیپ کماندو رژیم بعث و بعدازاینکه مهمات تمام شد به اسارت عراقی‌ها درآمدیم که قبل از درگیری از نیمه‌شب تا صبح عراق یک آتش تهیه سنگین بر خطوط ایران ریخته بود.

وی افزود: حدود ساعت ۶ صبح بود که آتش سنگین رژیم بعث عراق قطع شد و ما رزمندگان و پاسداران مستقر در پد خندق، خودمان را آماده کردیم و روی دژ رفتیم، بعد از حدود یک ساعت متوجه شدیم که در لابه‌لای نیزارها چوب‌های سفیدرنگی نمایان می‌شود، خوب که نگاه کردیم تا قایق‌هایی خاموش در لابه‌لای نیزارها به‌وسیله همان چوب‌ها حرکت می‌کنند.

صالحی تصریح کرد: ما هم آماده بودیم، به‌محض خروج از نیزار قایق‌ها را روشن کردند و به‌طرف دژ آمدند که با آمادگی صد درصد رزمندگان مواجه شدند و با شلیک آرپی‌جی و دیگر ادوات جنگی قایق‌های دشمن را منهدم کردیم.

رزمنده گچسارانی ادامه داد: تعدادی هم عقب‌نشینی کردند و درگیری ادامه داشت تا بعدازظهر چهارم تیرماه سال ۶۷ که متوجه شدیم که از پشت سر نیروهایی در حال آمدن به‌طرف ما هستند اول خوشحال شدیم که نیروی کمکی به کمکمان آمده، اما خوب که نگاه کردیم تا در حال نصب پرچم عراق روی خاک‌ریزها هستند که در این هنگام شروع به تیراندازی از پشت سرمان کردند با همان تیرها از پشت چند نفر از عزیزان نیز مجروح شدند.

وی افزود: ازجمله مرحوم عطا محمدی و جمال محمدی و…؛ بعدازظهر چند ساعت به فرمانده گروهان خودمان جناب آقای علی صالح رایگان گفتم با بی‌سیم بگوید با مینی کاتیوشا نیروهای عراقی که پست سرمان هستند را بکوبند که با ناامیدی گفت: بگیر خودت بگو، شاسی بی‌سیم را گرفتم متوجه شدم تا تماسی نیست فقط آقای رایگان به خاطر روحیه بچه‌ها الکی با بی‌سیم صحبت می‌کند.

صالحی اظهار کرد: بعدازاینکه این قضیه لو رفت، نیروها را بااحتیاط کامل به داخل دژ یا همان پد راهنمای کردیم، وقتی همه وارد پد شدیم هرکسی هم دنبال امحای کارت شناسایی یا لباس فرمش بود که یک زیر پیراهن سفید را برداشتم و به چوب پارو بستم و از پشت در دژ آوردم بیرون. بچه‌ها را یکی‌یکی به بیرون هدایت کردیم که حدوداً نفر چهارم یا پنجم خودم هم رفتم بیرون، عراقی‌ها با تیراندازی هوایی و شادی و رقص‌کنان نیز اسارت تعداد ۴۵ نفر از رزمندگان ما را خوشحالی می‌کردند.

آزاده گچسارانی تصریح کرد: حدود یک‌ساعتی بعد، یک افسر عراقی آمد و بقیه پای افشانی و خوشحالی‌شان را چند برابر کردند و آن افسر بعثی به بچه‌ها گفت که علیه امام خمینی شعار بدهند که در آن موقع بی‌اختیار از زبانم دررفت و گفتم «الموت صدام» که در ادامه با پوتینش کوبید توی صورتم که بالای لبم شکافت و خون جاری شد، ادامه نیز دستور داد و باسیم تلفن دست‌های من را پشت سرم محکم بست و پشت سرم با خودکاری ضربدر زد.

صالحی ادامه داد: ادامه نیز همه ما را حرکت دادند به‌طرف سنگر کمین که آخرین سنگر خودی بود، آنجا نشستیم تا پل را روی رودخانه بستند چراکه جاده بین عراقی‌ها و ایرانی‌ها قطع بود. در همان لحظه دست من از شدت سفت بسته شدن و خون جریان نکردن، دردی همراه خواب و بی‌حس شدن داشت.

رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: به یک عراقی به حالت اشاره گفتم که دستم را باز کند و آمد محکم من را به‌طرف خودش کشید و دستم را باز کرد و با یک‌تکه باند هم کمی به‌صورت شل دستم را بست، بعد از چند لحظه دستم را از پشت سرم درآوردم و نگاهی دوروبرم کردم و به‌صورت برق‌آسا پیراهنم را درآوردم و یک‌تکه کلوخ لای پیراهن گذاشتم و داخل آب انداختم و کمی هم زیر پیراهنم را خاکی کردم که متوجه نشود.

وی در ادامه اظهار کرد: در همان لحظه خواب عجیبی گرفته بودم، روی همان کلوخ‌ها خوابم برد که یک‌مرتبه با لگدزدن سرباز عراقی بیدار شدم تا بالای سرم ایستاده، وقتی چشمم در چشمش افتاد گفتم آب آب که در این هنگام کلاه آهنی‌اش را از سرش برداشت و از آب شط پر کرد و جلو لبان تشنه من گذاشت یک شکم سیر از آب خوردم.

صالحی تصریح کرد: پل درست شد ما را حرکت دادند به‌طرف خاک عراق، ما به خط می‌رفتیم و عراقی‌ها به خط به سمت دژ درحرکت بودند، حدود یک‌ساعتی ما را پیاده بردند و بعد سوار بر خودرو نظامی‌شان کردند و به پادگانی که نزدیک جزیره بود، منتقل کردند، ادامه نیز یکی‌یکی مشخصات و تیپ، لشکر و گردان را سؤال می‌کردند و بعد نیز ما را به اتاق‌های که انبار سیمان بود نیز بردند.

وی ادامه داد: تا شب آنجا بودیم، فردای آن روز به یک محوطه باز بردند بافاصله حدود دو متر ما را نشاندند، با چشم‌های بسته از فرط خستگی نشسته بودم و به حالت درازکش شدم که یک سرباز عراقی آمد و بلندم کرد و چشم‌هایم را باز کرد دو سه قدم عقب رفت چند تا عکس گرفت آنجا بود که متوجه شدم دارند فیلم و عکس می‌گیرند برای تبلیغات.

آزاده گچسارانی گفت: ازآنجا نیز ما را به استخبارات بردند، زندان‌های کوچک و مخوف که با کابل و باطوم بر سرو بدنمان زدند و همه را داخل یک سلول کردند. شب شد و حدود ساعت‌های دو بعد از نصف شب بود که صدای جیغ‌وداد و فریاد زیاد همه ما را شوکه کرد، درها را باز کردند تعداد زیادی اسیر ایرانی آوردند داخل که از بس تعداد زیاد بود جا برای راحت نشستن هم نبود چه برسد به اینکه بخواهیم دراز بکشیم.

وی افزود: تا صبح به هر نحوی بود گذشت، فردا همه را به محوطه اردوگاه بردند و با کابل، چوب و باطوم افتادن به جانمان، دنبال فرماندهان و پاسداران بودند و شکنجه می‌دادند تا یکی دیگری را لو بدهد یا یکی هم خودش اعتراف کند و خلاصه تا حدود ده روز همان‌جا شکنجه می‌شدیم.

صالحی ادامه داد: تیرماه گرم و زمین داغ نیز کف پاهایمان تاول‌زده بود که به هر نحوی بود آنجا هم تمام شد و در ادامه ما را به اردوگاه ۱۳ الرومادی بردند.

علی شیر قیطاسی، آزاده گچسارانی هم در خصوص عملیات پد خندق گفت: در چهارم تیرماه سال 67، یک گردان از استان کهگیلویه و بویراحمد متشکل از یک گروهان پاسدار، یک گروهان پاسدار وظیفه و یک گروهان بسیجی در «پد خندق» جزیره مجنون مستقر شدند. گروهان اول در نوک دژ کمین کرد، گروهان دو در انتهای جاده پد خندق و گروهان سوم هم در جاده پد خندق عملیات خود را در ساعت ۳ بامداد آغاز کردند درحالی‌که از زمین، هوا و دریا دشمن آتش خود را با تمام سلاح‌های پیش رفته اهدایی از کشورهای غربی بر سر رزمندگان می‌ریخت، به‌طوری‌که هرلحظه گلوله‌های منحنی زن و مستقیم دشمن بر سر رزمندگان فرود می‌آمد.

 وی افزود: کاملاً در محاصره کامل قرارگرفته بودیم و ارتباط رادیویی کامل را از همان لحظه اول با پشتیبانی ازدست‌داده بودیم، صبح چهارم تیرماه دشمن آتش سنگین خودش برای انهدام سنگرها و خاک‌ریزها آغاز کرد، در این لحظات ما هیچ‌گونه اطلاعات و ارتباطی با دو گروهانی که پشت سرمان بودند را نداشتیم، به دلیل اینکه دشمن از تمام جهات جزیره مجنون و پد خندق را محاصره کرده بودند، در آن لحظات سخت نیز هر رزمنده‌ای خودش فرمانده خودش بود و از تمام جهت‌ها تیر و ترکش می‌آمد یعنی هر فرد در یک دایره باید دور خودش می‌چرخید درحالی‌که اطراف این دایره زیر آتش سنگین دشمن بود.

قیطاسی تصریح کرد: در این هنگام دشمن توانسته بود از دو سمت جاده پد خندق در همان ساعات اولیه نفوذ کند که دراین‌بین هیچ‌گونه ارتباطی با عقبه نداشتیم، رزمندگان که متوجه این امر شدند شروع به دفاعی جانانه کردند، دیگر هیچ امیدی به زنده ماندن نبود و هدف هر رزمنده این بود که تا آخرین قطره خون با دشمن نبرد کنیم.

 رزمنده دوران دفاع مقدس اظهار کرد: در این لحظه‌ها رزمندگان بسیاری مورد اصابت تیر و ترکش قرار می‌گرفتند و مجروح و یا شهید می‌شدند، هیچ‌کسی هم کاری از دستش جهت کمک به مجروحین برنمی‌آمد، دشمن کاملاً ما را محاصره کرده بودند و با توجه به اینکه دشمن حدود ۳۰ کیلومتر پشت سر ما را به تصرف درآورده بود نزدیک به ساعت ۵ عصر مقاومت ادامه داشت آن روز رزمندگان تا آخرین گلوله و نارنجک از دژ دفاع کردند، بیشتر بچه‌های دژ دچار مجروحیت شدید و تعدادی هم مظلومانه به شهادت رسیده بودند.

آزاده گچسارانی ادامه داد: با اتمام مهمات و همچنین شهید و مجروح شدن بسیاری از نفرات و همچنین تشنگی شدیدی که بر رزمندگان چیره شده بود دشمن نهایتاً با دادن تلفات زیادی دژ نفوذ کرد و تعدادی از نیروها با وضعیت مجروح به اسارت دشمن درآمدیم؛ بنابراین آن روز اگر رزمندگان استان جان‌فشانی و مقاومت نمی‌کردند یگان‌های پشتیبانی دشمن مناطق زیادی را اشغال و به تصرف درمی‌آوردند، در این حمله تعداد زیادی از بهترین فرزندان این استان جان خودشان را فدای اسلام و انقلاب کردند و جانانه از میهن دفاع کردند که هنوز پیکر پاک تعدادی از این عزیزان پیدا نشده است.

 بر این اساس پد خندق رشادت‌های فراوانی را به خود دیده است عملیات «پد خندق» با 124 شهید توسط رزمندگان دلیر و شجاع استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد و یکی از پرافتخارترین عملیات‌هایی بود که در آن، رزمندگان سلحشور این استان با رشادت، ازخودگذشتگی و دلاوری‌های خود مانع از الحاق تیپ ششم دشمن به دیگر گروه‌های آن‌ها شدند. مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فرمانده ارشد جنگ چند روز پس از حماسه پد خندق در نامه‌ای به فرمانده وقت تیپ ۴۸ فتح کهگیلویه و بویراحمد از مقاومت و دلاوری‌های رزمندگان این تیپ قدردانی کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا